نوشته شده توسط : مهیار

 

عزیز ترین مرد جهان

 

ای امید و ای تمام خوبی این سرزمین

ای تو که دردانه و یکدانه ای در این زمین

ای تو ای شیرین وزیبای خودم

تو چه هستی که ندیدم مثل تو در این زمین

ای تو که دیگر شدی.تمام زندگی و عادتم

عاقبت من یافتم یک مرد پاک وپارسا در این زمین

کاش می شد پیش تو باشم فقط

کاش می شد من برای تو شوم  خاک زمین

ای تو ای ستاره سهیل من

ای تو ای قشنگترین  بهانه ی زندگی ام

ای تو ای عزیزترین مرد جهان

تو مرا هم زندگی.هم هستی  و هم نفسی

ای تو ای آرامش روح و روان

با تو دیگر من ندارم احتیاجی به کسي



:: موضوعات مرتبط: عزیز ترین مرد , ,
:: بازدید از این مطلب : 623
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

صدای خنده های تو

صدای خنده های تو

مرا به خانه می برد

مرا به خانه مرام

چه صادقانه می برد

بدون یاد تو چه کس

ززیر آفتاب داغ

پناه به سایه می برد

عشقت دلم را دنبال خود

سایه به سایه می برد

دل جانم اسم تو را

چه عاشقانه می برد

یادت مرا تا به جنون

چه ماهرانه می برد    

 



:: موضوعات مرتبط: صدای خنده های تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 561
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

صدای تو

صدای تو برای من طنین سازگاری است

طنین لحظه های خوش بدون هر جدایی است

صدای تو برای من فقط صدای تو نبود

صدای هر چه خوب هست صدای یک فرشته بود

صدای تو مرا رساند به هر چه خوبی و صفاست

صدای تو مرا کشاند به پاکی و به راه ذاست

تو رفتی و صدای تو برای من خاطره شد .

تو رفتی و عاشق تو ز عشق تو شاعره شد

بیا که با وجود تو شبای من ستاره داشت

بیا در نگاه تو دلم همیشه خانه داشت .

تو بردی آن نگاهت و خانه دل ویرانه شد

بیا ببین که این دلم از دوریت دیوانه شد

بیا بیا تو با  بهارکه غم همه رود کنار

بیا و آشیانه ساز دوباره باز برای دل

بیا که آن نگاه تو شود همان سرای دل

 



:: موضوعات مرتبط: صدای تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 691
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

سیب سرخ حوا

بیاور یک ورق کاغذ و یا یک تکه مقوا را

بکش در آن گناهان یا که سیب سرخ حوا را

بیاور در ورق اسم گناهانت را

ولی نکش در آن شکل گناهانت را

و حالا کاغذت را بنگر و فکر خودت باش

به فکر آبروی رفته ات باش

اگر خواهی دوباره آبرویی

اگر داری هنوزم آرزویی

اگر خواهی که اسم این گناهان

شود پاک و نگردد زین فراوان

بیا و توبه کن یک بار دیگر

بیا و پیشه کن یک کار دیگر

به کسبی رو کن و بازار دیگر

که این پیشه خریداری ندارد

به پیش آن  خلق جدایی ندارد

به امروز است و فردایی ندارد

برایت جزندامت یا که

جز رسوایی ندارد

 



:: موضوعات مرتبط: سیب سرخ حوا , ,
:: بازدید از این مطلب : 569
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهیار

 

صد تا دل عاشق شدم

یه روز مثل فرشته

اومدی سراغ این دل

عاشقم کردی و رفتی

نه که یک دل  بلکه صد دل

تو همون قشنگ ترینی

که عزیز تر از چشامی

تو همونی که همیشه

توی قلب و توی صدامی

تو همون سنگ صبوری

نه که سایه خود نوری

تویی اون روح بلور ی

نه که آدم بلکه حوری

تو شبای بی ستاره

تویی تنها راه چاره

می تونم بشم فدایت

این دیگه کاری نداره

به جزاین راهی نداره

چه جوری کنم تلافی

اون همه احساس تو رو

تو که دوباره ساختی

عالم امید من رو

تو که دیوونه ساختی

این دل چشم انتظارو

بیا و عزیز دریاب

این دل عاشق و زارو  



:: موضوعات مرتبط: صدتا عاشق شدم , ,
:: بازدید از این مطلب : 602
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()